حاج احمد کمیجانی

ساخت وبلاگ
 دل بسته برعلایق دنیاچه میکنیدنیاسراچه ایست که بایدازآن گذشت بگذرازاین سراچه تماشاچه میکنیگیرم که عمرنوح کنی یاکه بیشتر کشتی شکست دردل دریاچه میکنیگیرم تمام ثروت عالم ازآن توست دست تهی به عالم عقباچه میکنیگیرم به اوج مرتبه امروزتوگذشت باگیر و دارحسرت فرداچه میکنیپگیرم به نازاین تن خاکی به پروری فردابه زیرخاک باتن تنهاچه میکنیگیرم که خلق رابه طریقی فریفتی بادست انتقام الهی چه میکنیگیرم که خون خلق بنوشی به جای آب   در دادگاه خالق یکتاچه میکنیپایان عمرهرکه بودمرگ ای دریغ اینجا گذشت عمر توآنجا چه می کنیگيرم که در دادگاه خلق جهان معتبر شدي در دادگاه حق وحقيقت چه مي کني؟گيرم که خلق را با فريبت فريفتي با دست انتقام طبيعت چه مي کني؟ + نوشته شده در  چهارشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۰ساعت ۷:۲۱ ب.ظ&nbsp توسط حاج احمد کمیجانی  |  حاج احمد کمیجانی...
ما را در سایت حاج احمد کمیجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadkomijaneo بازدید : 190 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:01

هر کس به طریقی بالا می آید!یکی پایش را بر سر دیگری می گذاردیکی دستش را در جیب دیگری.دیگری دستش را بر زانوی خود میگذاردیکی هم پایش را بر روی تمام احساسات و وجدانشدر آخر کسی در جای خود نمی ماند  همه دبالا می روند .مهم این است وقتی به آن بالا رسیدیمدریابیم چه چیزی  بدست آوردیم.روی چه چیزی پا گذاشته ایموچه چیزی را به چه قیمت از دست دادیم . + نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۰ساعت ۷:۱۳ ب.ظ&nbsp توسط حاج احمد کمیجانی  |  حاج احمد کمیجانی...
ما را در سایت حاج احمد کمیجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadkomijaneo بازدید : 194 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:01

ایه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است.      هر کسی صاحب زر است او از همه بالاتر استدود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست.    جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراستناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست.         روی دریا، خس نشیند قعر دریا گوهر استشصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند.          پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر استآهن و فولاد از یک کوه می آیند برون.                  آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر استکــــره اسـب ، از نجابت از پـس مــــادر رود.     کــــره خــر ، از خــریت پیش پیش مــــادر استکاکـل از بالا بلندی رتبــه ای پیدا نکرد.           ز لف ،  از افتادگی قابل به مشک و عنبر استپادشه مفلس که شد چون مرغ بی بال و پر است.       دائماً خون میخورد تیغی که صاحب جوهر استسبزه پامال است در زیر درخت میوه دار  .            دختر هر کس نجیب افتـاد مفت شوهر استصائبا !عیب خودت گو عیب مردم را مگو.             هر که عیب خود بگوید، از همه بالا تر است + نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۱ساعت ۷:۴ ب.ظ&nbsp توسط حاج احمد کمیجانی  |  حاج احمد کمیجانی...
ما را در سایت حاج احمد کمیجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahmadkomijaneo بازدید : 381 تاريخ : پنجشنبه 8 ارديبهشت 1401 ساعت: 13:01